تجربه شنيدن موسيقي هنگام نوشتن و عصبانيت توامان
موسيقي ميتواند ما را هيپنوتيزم کند .
موسيقي ميتواند ما را برنامه ريزي کند .
هنگام نوشتن پست قبلي داشتم به آلبوم سيرو سياحت گوش ميدادم .
نوشتن و شنيدن اين موسيقي منو تا حد خيلي زيادي آروم کرد . هر چند هنوز پس لرزه هاي عصبانيتم مونده .
اما خب ميشه کنترلش کرد و پا رو دم اين بزرگوار نزاشت .
زندگي سيرو سياحت هست .
عصبانيت چيه! نميدونم .
اما زندگي سيرو سياحت هست .
دلم ميخواست بخشي از موسيقي جذاب اين آلبوم رو اينجا به اشتراک بزارم . اما خب هنوز نميدونم چطور؟
بعضي اوقات چنان احساس خشم ميکني و دلت ميخواد به طرف مقابلت بفهموني که بابا به تو ربطي نداره . دستو فکرتو زبونتو از زندگي من بکش بيرون . اجازه بده من خودم زندگي خودمو بکنم . بزار خوب و بد زندگيمو خودم تشخيص بدم . تجربه کنم . |
براي نوشتن از هر چيزي بايد يکجايي باشد .
قبلتر ها دفتر و کاغذ بود بعد از آن تب وبلاگ نويسي بود و بعد ترش نوشتن داستان .
کارمان به جايي رسيد که شعر هم نوشتيم .
اما فصل جديد نوشتن از روزانه نويسي هاست .
از احساسات .
از چيزهاي ريز و درشت .
خوشمزه و تلخ ( هر چند بعضي تلخي ها هم خوشمزه هستند . )
از فيلم ها و سريال ها .
از رونويسي کتاب ها تا برسد به تجربيات کاري و آنچه در ثانيه ثانيه زندگي مي گذرد .
داشتم به اين فکر ميکردم آيا اينجا امکان گذاشتن آهنگ را هم دارد . ؟
زماني ويديويي کوتاه را ديدم که دختر بچه اي به دنبال پدر خود در خيابان راه مي رفت و عينن حرکات راه رفتن او را تقليد مي کرد . متاسفانه والدين امروزي تنها به فکر نصيحت هستند آن هم از نوع بدش .
مثلا وقتي پدري ميگويد: _ منو ببين درس نخوندم ، اين حالو روز منه . تو مثل من نباش اين پدر خيال مي کند که بهترين نصيحت و تجربه را به فرزندش انتقال داده امام نمي داند که با اين نصيحت خراب اندر خراب خودش را براي هميشه از زندگي فرزندش بيرون کرده است .
پدر و مادران به هيچ عنوان به اين مساله دقت نمي کنند که فرزندانشان دستگاه کپي رفتار آنها هستند و بدون هيچ کم و کاستي از آنها الگو برداري ميکنند . آنها تنها به نصيحت اکتفا ميکنند و خيلي هم به اين مساله افتخار ميکنند . اما زهي خيال باطل که فرزندشان تنها رفتار آنها را مي بيند .
پدر مادر ها دو مشکل اساسي را دارند : |
گاهي اوقات به اين موضوع فکر ميکنم که چه چيزي سبب تغيير انسان ها مي شود !!!
چه چيزي باعث مي شود ما به تغيير فکر کنيم و براي تغيير دست به عمل بزنيم ؟
بعضي اوقات اين فکر نياز به تغيير در ما ايجاد مي شود . اما هيچ وقت قدمي بر نمي داريم .کتابي نميخريم .دوره اي را ثبت نام نمي کنيم .
بايد به اين مسله دقت کنيم که اگر تغيير نکنيم مدام در حال تکرار اشتباهات قبلي خود هستيم .
و در حقيقت در يک چرخه باطل بازنده شدن حود را قرار داده ايم .
فرقي نمي کند در کجاي زندگي هستيم . چقدر در آمد داريم . رابطه هاي خوبي را با خانواده يا دوستان داريم .
براي بقائ اين رابطه ها و بقاي بهتر زندگي خود نياز به تغيير داريم .
نياز داريم تا مثل اپ هاي درون گوشي هر از چند گاهي خود را آپديت کنيم و از نسخه جديد خود لذت بيشتري ببريم.
نياز به تغيير را در خود احساس نکنيد . در خود بوجود بياوريد . لطفا . . .
مهدي يراحي به خاطر گفته هايش در کنسرت خوزستان و کرج توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ممنوع الکار شد .
مهدي يراحي گفته بود که همون طور که دستگاه هاي امنيتي ما را نقد ميکنند ما هم بايد بتوانيم آنها را نقد کنيم .
مهدي يراحي در صفحه اينستاگرامش نوشت که تمامي کنسرت ها و مجوزهايي کنسرت هاي تهران و شهرستان لغو شد تنها بخاطر جهت سياق و نوع نگرشش .
او در صفحه اينستاگرامش نوشت :
اينجانب مهدي يراحي، توسطِ مجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى (اين بار به سبب گفتههايم در كنسرتهاى اهواز و كرج و.
و اساساً به جهت سياق و نگرشم) تا اطلاع ثانوى عملاً از كار در سرزمينم ممنوع شدهام. بههمين دليل روند اخذ مجوز براى اجراهاى من در تمامى كنسرتهاى تهران و شهرستانها مسدود و مجوزهاى از پيش صادر شده لغو گرديد.
تا به امروز از محدوديتها و ناملايماتِ تحميل شده طى يك سال گذشته سخنى نگفتهام که در صورت نياز به آن موارد هم خواهم پرداخت؛
اما همچون گذشته فارغ از تمامى خساراتِ معنوي و مادى بىگمان بزرگترين ضايعهي اين ممنوعيت، محروم ماندن از ديدارِ شما مخاطبان عزيز است.
تمام سانسهاي اجرا نشده، در کارنامهي حرفهاي من ثبت خواهد شد.
مهدي يراحي بارها نشان داد که نمي تواند حرف هايش را در بغض گلويش پنهان کند .
مهدي يراحي صداي گرم و احساس شيريني دارد .
بدون شک براي يک بار هم که شده صداي او را شنديده ايد و به خوش سليقگي او در انتخاب ترانه و ارائه انها پي برده ايد .
استاد شجريان نبض موسيقي ايران است .
اين را از اين جهت ميگويم که اخبار مربوط به سلامتي استاد شجريان حال ايران را تحت الشعاع قرار ميدهد.
در چند روز اخير که خبر منتقل شدن استاد به بيمارستان منتشر شد . همه منتظر خبر بعدي بوديم .
شايد به روي خودمان نياورديم اما منتظر بوديم و صبور .
درست است هر کسي زماني مي آيد و زماني ميرود . اما اين رفتن براي بعضي ها فرق دارد .
کساني مي آيند که رفتنشان هزار خاطره را زنده ميکند .
کساني که با بودنشان تغيري در زندگي بقيه انسان ها ايجاد کردند.
پس چگونه ميشود رفتن اين انسان ها حتي اگر بروي خودمان هم نياوريم مهم نباشد .
مطمئنم الان که داريد اين نوشته را ميخوانيد بدون شک صداي استاد شجريان مثل تار عنکبوت بر روي مغزتان چسبيده است . . .
درباره این سایت